وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ...

هُــرمان به معنی هوش و ذکاوت

خداوند در قرآن کریم می فرماید:

أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ

پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند! سوره الروم-آیه۳۰

 

باستناد آیه شریفه مذکور دینداری امری است فطری و در ذات همه انسان ها نهادینه شده است و تمام انسان ها ذاتا خداجو بوده و حس پرستش خداوند یکتا در همه انسان ها وجود دارد؛اما این انسان است که با غفلت و نا آگاهی از خدا روی گردان می شود.

 

للحق

 خواستم هوای وبلاگ از غمناکی بیرون بیاد، دیدم هیچ چیز مانند حضرت ماه امید به دل آدم نمیاره

....و ما قدر قدر نشناسیم که نه تنها برای حمایت ازش حاضر به سختی کشیدن نیستیم بلکه خیلی از مطالباتشونم توسط امثال

 

دریافت
   

پانوشت:

العجل العجل یا مولای...

من به چشم هایم صبوری آموخته ام...ســــالهاست!

تو اما می شود....گام هایت را کمی تندتر...؟؟

 

وَاجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً

 


پانوشت:

زبانم را.....مثل آواز ِ گنجشک های مجنون ِ پیر کوچه کن....

که همه شان لهجه تو را دارند!!

 این روزها سخت درگیر "غم و غصه هایم " هستم

هرچه که دعا می کنم انگار اثری ندارد !

اما این را می دانم ، همیشه خداوند لحظه ی آخر برای اینکه ادبم کند دستم را خواهد گرفت ..

عاجزانه برایم دعا کنید ..

نمی دانم کجای زندگی ام پی در پی مرتکب اشتباه می شوم ..

یا شاید می دانم و خودم را به نادانی زده ام ..

این روزها نگاه هایم سنگین است و گلویم ورم کرده .......

نمی دانم علتش چیست نمی دانند علتش چیست ولی نسخه سرماخوردگی را برایم پیچیده اند......

شاید به خاطر تغییر آب و هوا ست آخر این روزها آب وهوای روزگارمان عوض شده است  

علائم جدیدی دارد این سرما خوردگی زیادیش از چشمانت بیرون میریزد و فقط دلت درد میگیرد زبانت بند می آید ولی دلت فریاد میزند ......

پانوشت:

دلی که بخشیده می شود.... خیلی ساده تر می بخشد ....یا غفارُ...یا غفارُ...یا غفار

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...

 


ماییم و نوای بی نوایی   ****    بسم الله اگر حریف مایی