وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ...

هُــرمان به معنی هوش و ذکاوت

۲۳ مطلب توسط «صاحب خانه» ثبت شده است

سلام. اگر که یادتون باشه تو مطلب قبل این بحث رو شروع کردیم که فلسفه آفرینش و معنی زندگی چیه و اصلا چرا خداوند اراده کرد که این دنیا رو بیافرینه و با این دست سوالات بتونیم معنی و هدف زندگی خودمون رو بفهمیم.

بعد از اون به این پرداختیم که اصلا چی میشه که این سوالات تو ذهن ما جا میگیره و حالا ادامه مطلب.

با سلام. خوشحالم که دوباره بعد از یه غیبت چند ماهه می تونم در خدمتتون باشم و کمی در مورد اساس اصول عقایدمون با هم صحبت کنیم.

اول یه مرور کوتاه روی مباحث قبل داشته باشیم. اول که وارد بخش خرجی سفر شدیم یه نگاه کلی به انسان انداختیم، یاد گرفتیم که چرا تو وجود انسان روح وجود داره و این روح یه سری ویژگی ها داره مثل مجرد بودن، و با کمک همین ویژگی های روح مسئله معاد مطرح شد. بعد از اون سرشت مشترک انسانی مطرح شد و کمی هم در مورد فطرت صحبت شد و امور فطری انسان بیان شد. بعد از اون هم گفتیم که این انسان با این همه کمالات جاش کجای آفرینش هست و چی داره که باعث می شه جاش اونجا باشه و کلا آدمیزاد چی داره که بقیه ندارند. بعد از اون هم در مورد اومانیسم صحبت کردیم و گفتیم که چی شد که خداوند رو از محوریت آفرینش برداشتند و انسان رو سرجاش گذاشتند؛ اصلا چی شد که این نظریه شکل گرفت و چه پیامدهایی داشت و ... . این یه خلاصه ای بود از بحث های قبل.

اما بحث این مطلب ما به این می پردازه که اصلا فلسفه آفرینش چیه و چرا خداوند اراده کرد که این دنیا رو درست کنه؟ یا اینکه چرا انسان رو این دنیا اومد و اصلا معنی این زندگی چیه؟ احتمالا تو سه تا مطلب می تونیم کامل این مسئله رو توضیح بدیم، انشاالله.

پیشتر از این بیان شد که محورِ هستیِ وجودِ ازلی و ابدی خداوند تبارک و تعالی است و انسان با اصل قرار دادن او و نزدیک شدن به وجود مقدسش از راه بندگی، می تواند از تمام حصارهای مادی بگذرد و به آزادی مطلق برسد.

اما در جهان کنونی فرضیات این مسئله عوض شده است. انسان می خواهد خود را محور آفرینش قرار دهد و همه چیز و حتی خداوند را نیز با خود وفق دهدو تمام آنچه را نیز مزاحم این محوریت او است نابود کند. تمام علوم روز هم بر همین اساس و مبنا، پایه ریزی شده است. این طرز تفکر را "اومانیسم" نامیده اند.

انشاالله در این مطلب به طور کامل با این نظریه آشنا می شویم.

 

سلام و تبریک سال نو. تبریک واسه ایامی که می تونه انسان خودش رو با طبیعت هماهنگ کنه و از زمستان غفلت بیدار بشه و بهار زندگیش رو جشن بگیره

خیلی دلم براتون تنگ شده، آخه از پارسال تا حالا همدیگه رو ندیدیم. البته یه مدت زیادی هم من غیبت داشتم که بذارید به حساب آخر سال و خونه تکونی و این حرفها.

و اما بعد

اگر که یادتون باشه اون قدیم قدیما انسان رو تعریف کردیم و ویژگی های مادی و معنویش رو گفتیم. فطرتش رو تعریف کردیم و ویژگی های این جناب فطرت رو هم یاد آور شدیم. اما الان می رسیم به اینکه این انسان با این ویژگی ها کجای این دنیا هست؟ یعنی جایگاهش تو آفرینش کجاست و این انسان چه چیزی داره که باعث شده تو این جایگاه باشه و از موجودات دیگه متمایز باشه.

فطرت

به واسطه احتجاب به طبیعت، کثرت و قلت حجب، زیادی و کمی اشتغال به کثرت و دلبستگی به دنیا و شعب کثیره آن، در تشخیص کمال مطلق، مردم متفرق و مختلف شدند... و این اختلاف و تشخیص از احتجاب فطرت است؛ زیرا که این خطا در مصداق محبوب است... . اگر این حجاب های ظلمانی و بلکه نورانی از رخسار شریف فطرت برداشته شود، آن وقت عشق به کمال مطلق، بی حجاب و اشتباه در او هویدا شود، و محبوب های مجازی و بت های خانه دل را در هم شکند و دستاویز دلبری شود که تمام دل ها خواهی نخواهی به آن متوجه است.

 سید روح الله موسوی خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل

 

انسان شناسی

با سلام

زیاد تعجب نکنید. این مبحث ادامه همان مطالب سلسله مباحث مبانی اندیشه اسلامی است که به دلیل آنکه شالوده معرفت شناسی و خداشناسی آن ریخته شده و به بنای ستون ها رسیده ایم، قالبش عوض شده وگرنه محتوا همان است و همه اینها در یک راستا هستند. بگذریم و به بحث خودمان برسیم:

انسان چیست و کیست؟

نمیدانم که تاکنون این جمله تامل برانگیز را شنیده اید که می گوید: "اتم را شکافتیم اما از درون خود بی خبریم..."

و نمیدانم که آیا تا به حال به دور از هیاهوی دنیای امروز و تلویزیون و ماهواره و موبایل و شلوغی های اطرافمان با خود خلوت کرده ایم تا خود را بشناسیم؟ که بدانیم چه هستیم، که هستیم، کجا بودیم، کجا هستیم و کجا خواهیم رفت؟

انشاالله در این مطلب به این می پردازیم که چه هستیم و نظر عقل و قرآن در مورد حقیقت وجودی ما چیست.

سلام

خیلی وقت ها برا هممون پیش اومده که یه هدف رو انتخاب می کنیم و قدم تو راه میذاریم تا به اون هدف برسیم. مسلما نه تنها تو اینچنین راه هایی بلکه آدم تو هر راهی که داره طیمی کنه ضروری هست که  هر از چند گاهی سرش رو بالا بیاره تا ببینه هنوز تو راه هست یا نه، کجای کاره، چقدر اومده و وضعیت پیش روش چطوره.

تو این مطلب ما صرفا همین رو بررسی می کنیم و در واقع یه مروری به چیزایی که تا الان بررسی شده خواهیم داشت و نیم نگاهی هم به آینده می اندازیم.

اگر در مورد این مطالب که عنوان میشه توضیح قانع کننده ای برا خودتون دارید خوشحال باشید که دینتون اینقدر براتون ارزش داشته که وقت گذاشتید و دلیل بعضی از چیزایی رو که بهش اعتقاد دارید یاد گرفتید. اگر هم ندارید با آدرسی که میدم میتونید برید و یه بار دیگه مطالب رو مرور کنید.

در ضمن تا اینجای کار با قلم و سبک نوشتن من آشنا شدید. اگر فکر می کنید که راه های بهتری برا بیان مطالب وجود داره حتما پیشنهاد بدید تا مطالب به بهترین شکل بیان بشه و بیشترین بازدهی رو داشته باشه. با تشکر

حکمت خداوند

با سلام

نمیدونم به سوال مطلب قبل خوب فکر کردید یا نه ولی امیدوارم این مطلب رو که بخونید، جواب سوال به طور کامل واستون جا بیفته.

بحث رو این طور شروع خواهیم کرد که اول از همه یه دور کوچیک تو مهندسی نظام آفرینش می زنیم و نظام احسن رو تعریف می کنیم. بعد از اون میگیم که چرا نظام فعلی بهترین نظام ممکن برا خلقت هست و بهتر از اون ممکن نیست وجود داشته باشه. بعد از اون هم به بررسی مصالح موجودات در نظام خلقت اشاره ای می کنیم و در آخر هم به چند تا شبهه پاسخ خواهیم داد، انشاالله.

 

جبر و اختیار

سلام. نمیدونم چی شده که این قدر بدقول شدم، شما که بزرگوار هستید، اینم روش...

 

همان طور که وعده کرده بودیم در این مطلب قصد داریم به مسئله جبر و اختیار بپردازیم.

روند کار به این شکل است که ابتدا چند معنا در مورد اختیار می آوریم تا نشان دهیم که جبر مرتبط با کدامیک از این معانی اختیار است. بعد از آن به بررسی چند شبهه رایج در مورد مسئله جبر و اختیار می پردازیم و در پایان نیز اشاره ای به شبهات مسئله قضا و قدر خواهیم کرد، انشاالله.

قبل از آغاز سخن به جمله زیر کمی فکر کنید. بعد به سراغ ادامه مطلب بروید.

اگر خداوند از پیش میداند که ما چه خواهیم کرد و هرآنچه که او بخواهد انجام می شود، ما چه کاره ایم؟

سلام

وقتی اسمی از یک کار بزرگ میارن ناخواسته اولین چیزی که ذهنمون به طرف اون میره اینه که نفر اول اون کار کی بوده. این طور نیست؟

وقتی در مورد جام جهانی 1986 برامون میگن، اول به این فکر می کنیم که قهرمانش کی بوده، وقتی در مورد یه ارتش خبره مطالعه می کنیم، اول به دنبال اسم فرمانده کل این ارتش هستیم، وقتی یه ساختمون بزرگ وزارتخونه رو می بینیم، با همه عظمت و با اون همه اتاق و کارمند و دم و دستگاه اول به این فکر می کنیم که اسم وزیرش یادمون بیاد. وقتی یه فیلم خیلی خوب که تو چندین جشنواره هم گل کرده رو میبینیم تا ته اسمها می شینیم که اسم کارگردانش رو بفهمیم، وقتی به ما در مورد یه عملیات بزرگ تو جنگ گفته می شه، اول به دنبال فرماندهای اون جنگ هستیم و از این دست،  مثال هست الی ماشاالله...

به چرایی این رفتار ها کاری ندارم ولی همین بهمون نشون میده که چقدر حقیریم!!!