وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ...

هُــرمان به معنی هوش و ذکاوت

سلسله مباحث مبانی اندیشه اسلامی (6)

شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۶ ب.ظ

امکان تغییر و تحول در معارف دین

در بحث قبل امکان تغییر در دین را بررسی کردیم و نتیجه گرفتیم که تغییر در بخش هایی از دین نه تنها ممکن بلکه واقع است. پس از آن هم برخی از مهمترین تغییراتی را که در دین وجود دارد مرور کردیم.

در این مطلب به مسئله تغییر و تحول در خود معارف دین می پردازیم و بررسی می کنیم که آیا شناخت ها و معرفت های ما درباره دین دچار تغییر و تحول می شود یا نه؟

برای یافتن پاسخ پرسش فوق در ابتدا می بایست واژه های «تغییر» و «تحول» را تعریف کرده و معانی اصطلاحی و لغوی آنها را مشخص کنیم. بعد از آن نیز امکان هر یک را بررسی کنیم.

  

معانی تغییر و تحول معرفت دینی و امکان هر یک از آنها

تغییر و تحول در لغت به معنای دگرگونی است. اما از این دو کلمه معانی اصطلاحی متعددی برداشت می شود که ما سه معنا را محتمل می دانیم. برای توضیح به نمودار زیر دقت کنید.


1. رشد کمّی دانسته ها

اولین معنای اصطلاحی که برای تغییر و تحول معرفت دینی می توان تصور کرد رشد کمّی دانسته ها درباره دین است. همواره آگاهی انسان نسبت به دین، طبیعت، جهان و خود افزون تر می گردد و رشد کمّی آگاهی ها و معرفت های انسان، چه دینی و چه غیر دینی امری اجتناب ناپذیر است. این نوع تغییر و تحول در معارف دینی مورد اختلاف نظر نیست و همگان بر آن اتفاق نظر دارند.

2. رشد کیفی دانسته ها

دومین معنای اصطلاحی عبارتست از رشد کیفی و تعمیق دانسته ها و برداشت های انسان از محتوای دین. این معنای از تغییر و تحول نه تنها در مورد معارف دین بلکه در مورد معارف غیر دینی نیز قابل قبول است. مثلا در مورد مسئله«خداوند یکتاست»، در یک سطح معنایی، همگان از آن گزاره، معنای یکسانی می فهمند، اما یکتایی و وحدت خداوند دارای سطوح معنایی عمیق است. متکلم یک جور آن را تحلیل می کند، حکیم مشایی مانند ابن سینا آن را جور دیگری تفسیر کرده است و در حکمت متعالیه ژرف ترین معنا برای آن ارائه شده است. اینگونه تغییر و تحول نیز مورد اتفاق همه است. مهمترین تغییر و تحولاتی که در معارف بشری رخ داده است و زمینه ساز دانش ها و علوم شده است عمدتا اینگونه تغییر و تحول است.

1.3. رد و ابطال

سومین معنای اصطلاحی که برای تغییر و تحول در معارف دینی می توان تصور کرد عبارتست از رد و ابطال معرفت قبلی از طریق معرفتی که پس از آن کسب شده است. این معنا تنها مختص به معرفت های دینی نیست و معرفت های غیر دینی را نیز شامل می شود. برای مثال در دانش فیزیک قبل از نیوتون در مورد حرکت اشیا نظر رایج این بود که طبیعت اشیا، به سکون تمایل دارد و برای حرکت، عاملی از بیرون لازم است تا آنها را به حرکت وادارد و وقتی آن عامل برطرف شد، آنها به جای خود میل می کنند. این نگرش با فیزیک نیوتون ابطال شد و نیوتون بعد از کشف نیروی جاذبه، قوانین فیزیک خود را بنا نهاد. اما فیزیک نیوتون نیز دوام چندانی پیدا نکرد و بعد از ارائه فیزیک نسبیت، ثابت شد که قوانین آن تنها برای فضاهای محدود و متناهی کارآیی دارند.

تغییر و تحول به این معنا، یعنی به معنای رد و ابطال یا اصلاح، به علوم تجربی اختصاص ندارد و شامل علوم و معارف دینی مثل فقه نیز می شود. برای مثال روزگاری ماهی «اوزون برون» حرام شمرده می شد ولی بعد از مدتی چون کارشناسان اعلام کردند که این ماهی فلس دار است فتوا به حلال بودن آن داده شد. و یا امام خمینی بنا بر احتیاط واجب اجازه پدر را در عقد ازدواج دوشیزگان لازم می دانستند اما پس از مدتی به لزوم آن فتوا دادند. البته باید ذکر شود که برای یافتن این گونه نمونه ها دچار مشکل هستیم، چرا که موارد مشابه بسیار محدود هستند.

حال می خواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که مواردی که دچار تغییر و تحول می شوند، چه خصوصیاتی دارند که آنها را در معرض این تغییر و تحول قرار می دهد؟

پاسخ این سوال بسیار بدیهی است و آن ظنی و غیر یقینی بودن آنهاست. اگر نگاهی تاریخی به دانش های دینی و غیردینی هم بیندازیم می توانیم اعتراف کنیم که گزاره های یقینی هیچ وقت دچار تجدید نظر یا رد و ابطال نشده اند و همیشه گزاره های ظنی بوده اند که دستخوش تغییرات شده اند.

اما این معرفت های یقینی دینی چه چیزهایی هستند؟

معرفت های یقینی دینی

بر اساس نگرش اندیشمندان مسلمان یقینیات دینی هیچ گاه دچار تغییر و تحول نمی شوند و تغییر و تحول در آنها به معنای یقینی نبودن آنهاست. معارف یقینی مطابق با واقعیت هستند و به همین دلیل است که خطا پذیر نیستند و در معرض اصلاح و تجدید نظر قرار ندارند و در طول تاریخ نیز دچار تغییر و تحول نشده اند.

شمار این معرفت ها بسیار زیاد است، معرفت به اصول اعتقادی، کلیات ارزش های اخلاقی، بسیاری از فروع اخلاقی و احکام عملی دین و ... . مثلا اگر نماز صبح را در نظر بگیرید عمده اجزا، ارکان و شرایط آن یقینی و ضروری است و دچار تغییر نشده است.

در مقابل این معارف یقینی، معارفی ظنی و غیر یقینی نیز وجود دارند که در اینگونه از معرفت هاست که وقوع اصلاح و تجدید نظر ممکن است. تقلید از مجتهد جامع الشرایط در احکام دین تنها در این حوزه یعنی در احکام ظنی مشروع و مجاز است، اما در احکام یقینی و ضروری نیازی به تقلید نیست.

البته باید گفت که اینگونه هم نیست که در حوزه معرفت های ظنی همه چیز مورد اختلاف و چالش باشند و دستخوش تغییر و ابطال شوند.

علت تجدید نظرها و تغییر و تحول ها در معارف ظنی دین هم به این دلیل است که عالمان دینی به مدارک محکمتری دست می یابند؛ مثلا، در فقه به روایت معتبرتری برخورد می کنند و یا مدرکی معتبر برای شناسایی یکی از راویان جعلی پیدا می کنند. به همین دلیل نیز منشا تغییر فتواها در امور ظنی را نیز باید در منابع همان امور جستجو کرد.

امیدوارم که مفتش عزیز ما هم جواب سوالش را گرفته باشد.

در مطلب بعد انشاالله راه های اثبات وجود خداوند منحصرا به وسیله عقل را تشریح خواهیم کرد و درون مایه بحث ما به خداشناسی فلسفی خواهد بود، ان شاالله.

  • صاحب خانه

نظرات  (۲)

سلام
متاسفانه مثل اینکه اصلا متوجه مفهوم  اصلی سوالم نشدید!!
مهم نیست...موفق باشید 
پاسخ:
سلام
من همون اول ازتون توضیح خواستم ولی شما دوباره سوالتون رو با یه سری کلمات مترادف تکرار کردید و اون رو موشکافی نکردید
به هر حال اگه کسی منظور ایشون رو بهتر میفهمه بگه تا منم بفهمم...
در ضمن با "مهم نیست" چیزی حل نمیشه.
حداقل معنایی که از "تفکر دینی" تو ذهنتون هست رو برام توضیح بدید تا یه خورده افکارمون به هم نزدیک شه
ممنون
صاحبخانه سلام
با توجه به طرح مباحث اندیشه ها که  مبحث تفکر دینی را در خود مستتر داشت،کمی باعث تعجب بود که مفهوم سوال
را متوجه نشدید!! وحالا جواب سوال...
میدانید که تفکر دینی ،مبتنی بر وحی است و نمیتونه محصول تکامل تاریخی دست بشر باشه!
قبول دارید که محتوای تمام ادیان آسمانی از آدم تا خاتم نیز یکی است واگر اسلام رو کاملترین ادیان میدانیم ،مقصود
از این تکامل، هرگز تکامل تاریخی نیست.
پاسخ:
مفتش جان سلام
خوشحالم که اگر سوالی برات پیش میاد معطل جواب من نمیمونی و از زیر سنگ هم که شده جواب سوالت رو پیدا می کنی. ولی من هم دلم میخواد که جواب این سوال برام جا بیفته، به همین خاطر دوست دارم که تفکر دینی رو برام معنا کنی و تفاوت اون رو با معرفت های دینی که من تو این مباحث ازش استفاده می کردم بیان کنی و توضیح بدی که آیا منظور از تفکر دینی، فهم ما از متون دینی است، فهم اندیشمندان و متفکران مسلمان در مورد زوایای ناشناخته دینمون هست یا منظور خود دین هست(البته طبق نظر شما که گفته بودی خروجی تکامل اندیشه های دینی همون دین اسلام هست)؟

در ضمن درسته که ادیان الهی همه یکی هستند و در ادامه هم اومدند و کامل کننده همدیگه هم هستند ولی چطور می خوای اثبات کنی که محتوای همشون هم یکی بوده؟ من قبول داردم که ارکان اساسی دین ها مثل توحید و معاد تو همشون مشترک هست ولی وقتی که گفته میشه "محتوای تمام آنها یکی است" سوال پیش میاد که یعنی هیچ اختلافی که شاید به دلیل مقتضیات زمان هم که باشه نمی توان تو ادیان پیدا کرد؟ از اینها گذشته اگه این حرفت رو که تفکر دینی مبتنی بر وحی هست رو قبول کنیم، در این صورت اگر که کسی ایراد بگیره که فهم انسان ها در طول قرون و اعصار که یکسان  نیست و در حال رشد پیدا کردن هست ، پس فهم اونها هم از دین عوض شده و اندیشه اونها هم بالتبع عوض شده، چه پاسخی میشه به شبهه اون داد؟
در ضمن تنها راهی که من میتونم بفهمم که شما دقیقا چی میگی از طریق کامنت هاست، پس کلماتتون رو با نهایت دقت انتخاب کنید.
با تشکر  

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">